سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالروز عروج ملکوتی رهبر کبیر انقلاب، از دقایقی پیش در حرم مطهر ایشان آغاز شد. مهمترین محورهای بیانات ایشان به شرح ذیل است:
* خداوند متعال را سپاسگزاریم که یک نوبت دیگر به ما فرصت، مجال و عمر داد تا بتوانیم در یک چنین روزی از امام عزیزمان تجلیل کنیم و به ان بزرگوار عرض ارادت و اخلاص کنیم.
*اگر چه یاد امام در یاد ما زنده است ولی روز 14 خرداد مظهر دلبستگی امت به امام است.
* امسال این روزها مصادف است با سالروز شهادت جد بزرگوار امام یعنی امام موسی بن جعفر(ع)؛ امسال همچنین مصادف است با حادثه تعیین کننده 15 خرداد سال 1342.
*15 خرداد مقطع مهمی است و من مختصرا در این باره سخنانی را عرض میکنم.
*15 خرداد مبدا نهضت بزرگ روحانیت و مردم نیست، قبل از 15 خرداد در سال 1341 و آغاز سال 1342 قضایای مهمی اتفاق افتاد و در دوم فروردین 42 حادثه مدرسه فیضیه و ضرب و جرح طلاب علوم دینی و اهانت به مرحوم مرجع عالیقدر آیتالله گلپایگانی پیش آمد و قبل از آن تظاهرات مردم تهران در بازار و در انجا هماهانت به مرجع عالیقدر آیتالله خوانساری پیش امد. اینها نشان دهند نهضت در سال 41 و آغاز سال 42 آنچنان به نشاطی رسیده بود که پلیس دستگاه جبار برخوردهای خشنی با مراجع و طلاب داشتند.
*15 خرداد 42 مقطع بسیار مهمی است علت هم این است که در این روز حادثه ای که انتفاق افتاد، پیوند روحانیت و مردم را در این سطح خطرناک و حساس نشان داد.
*امام در مدرسه فیضیه یک سخنرانی تاریخی و تعیین کنندهای کردند و بعد که امام را دستگیر کردند در تهران و قم و برخی شهرهای دیگر، یک موج عظیم حرکت مرمی به راه افتاد و رژیم طاغوت با ارتش و دستگاههای امنیتی خود دست به سرکوب این حرکت مردمی زدند.
* این نشان داد که مردم ایران و احاد ملت با مرجعیت چنین پیوند کمستحکمی دارند . نکته اینجاست که همین پیوند ضامن پیشرفت و اوج نهضت میشود؛ هر جا یک حرکتی یک نهضتی به مردم متکی بود و مردم با آن همراه شدند، این نهضت قابل ادامه است اما اگر مردم بایک حرکت اعتراضی پیوند نخوردند، ناکام خواهد بود. بعد از قضایای مشروطه همه مبارزاتی از طررف نیروهای چپ و ملی آغاز شد ولی همه اینها سرنوشتشان شکست بود چون مردم با اینها نبودند وقتی مردم وارد عرصه میشوند، پشتوانه میشوند وپیروزی برای ان نهضت رقم میخورد.
* در مقابل کشتار بی رحمانهای که در تهران و برخی نقاط دیگر توسط رژیم پهلوی به وجود آمد هیچ نهادی از نهادهای دنیا، از این سازمان به اصطلاح حقوق بشر زبان به اعتراض نگشودند. مردم و روحانیت در صحنه تنها ماندند. مارکسیستها و دولتهای چپ و گروههای چپ حتی حرکت مردم در 15 خرداد را محکوم کردند و گفتند فئودالیستی بود. ملی گراهایی که دم از مبارزه می زدند هم محکوم کردند و گفتند حرکت کور، بی هدف و افراطی بود.
* هرجایی که مردمان راحت طلب و عافیت طلب در وسط میدان مبارزه جایی برای خود باز نمیکنند و خطر پذیری نمیکنند، انسانهای مومن و مبارز را به تندی و افراطی گری متهم میکنند.
* امام به پشتوانه این مردم تنها ماند در میدان، اما به معنای حقیقی کلمه یک رهبر آسمانی و معنوی قاطع و مصمم را در چهره خود به همه مردم و تاریخ نشان داد.
* سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، که همین سه باور، به او قاطعیت میداد، شجاعت میداد و استقامت میداد. باوربه خدا، باور به مردم و باور به خود. این سه باور در وجود امام، در تصمیم امام، در همه حرکت های امام خود را به معنای واقعی کلمه نشان داد. امام با دل خود با مردم حرف زد و مردم هم با جان خود به او لبیک گفتند و به وسط میدان آمدند، مردانه ایستادند و حرکتی که از هیچ نقطهای از دنیا نسبت به آن نگاه محبتآمیزی وجود نداشت و دست کمکی دراز نشد، این حرکت به تدریج به سمت پیروزی رفت و در نهایت به پیروزی رسید.
* این 3 باور را کمی باز میکنم. اینها مطالب مهمی است که اگر در دل ما جا باز کند مسیر حرکت ما را روشن خواهد کرد. در باور به خدا امام مصداق این آیه شریفه بود: / حسبنا الله و نعم الوکیل را امام ادا میکرد و از بن دندان به آن معتقد بود. به خدا اعتماد و به وعده الهی یقین داشت. برای خدا حرکت کرد و حرف زد و اقدام کرد و میدانست که ان تنصروالله ینصرکم وعده الهی است وحتمی و تخلف ناپذیر است.
* امام در باور به مردم، ملت ایران را به معنای حقیقی کلمه می شناخت. امام اعتقاد داشت که این ملت، ملتی است با ایمان عمیق، با هوش و شجاع، که اگر پیشوایان لایقی در میان آنها پیدا شوند، این ملت میتواند مثل خورشید در میدان های مختلف بدرخشد. امام این را قبول داشت/ اگر یک روز عنصر نالایقی مانند شاه سلطان حسین موجب شد ملت ایران در لاک خود فروروند، اما در روز دیگری مرد شجاعی مانند نادرقلی بدون آن القاب و عناوین وقتی در میان مردم ظاهر می شود و با شجاعت پیشوایی مردم را بعهده میگیرد، این ملت میتواند میدان حرکت افتخار آمیز خود را از دهلی تا دریای سیاه گسترش دهد. این را امام در تاریخ دیده بود، مظاهر آن را مشاهده کرده بود و به آن اعتقاد و ایمان داشت. ملت ایران را میشناخت و به ملت اعتماد داشت. ایمان عمیق مردم را که در زیر اندود دنیاطلبان مخفی شده بود، را شکوفا کرد، غیرت دینی مردم را برانگیخت و ملت ایران الگوی استقامت و بصیرت شد.
مردم در چشم امام بزرگوار عزیزترین و دشمنان مردم منفورترین بودند./ این است که شما ملاحظه میکنید که امام در مقابله با قدرت های سلطه گر لحظه ای از پا ننشست عمدتا به خاطر این بود که این قدرتها دشمن سعادت مردم بودند و امام دشمن مردم را دشمن می داشت.
* درباور به خود، اعتماد به نفس، امام به مردم ایران ما می توانیم را تعلیم داد. اما قبل از آنی که ما میتوانیم را امام به مردم ایران تلقین کند و تعلیم بدهد، ما می توانیم را در خود او و جود خود زنده کرد و اعتقاد خود را به توانایی شخصیتی خود به معنای حقیقی کلمه به مظهر بروز و ظهور رساند. در عاشورای 42 در عین قربت در میان طلاب و مردم قم در مدرسه فیضیه محمدرضا شاه را که با اتکای آمریکا و قدرتهای خارجی به طور بی قید و شرط و بی مهار حکومت میکرد را تهدید کرد که اگر این راه را ادامه بدهی من به مردم ایران خواهم گفت تو را از ایران بیرون کنند. این را کی میگوید؟ یک روحانی ساکن در قم، بدون سلاح، تجهیزات و پول. فقط با اتکای ایمان به خدا و اعتماد به نفس که میتواند در این میدان بایستد. آن روز که امام از تبعید برگشت با صدای بلند گفت من توی دهن دولت میزنم و دولت تعیین میکنم. این اعتماد به نفس به خود و توانایی های خود و ایمان خود بود. همین باور به خود در در عمل و گفتار امام به ملت ایران منتقل شد.
عزیزان من! صدسال به ما ملت ایران تلقین کرده بودند که شما نمی توانید. نمیتوانید کشورتان را اداره کنید. نمیتوانید عزت بیابید. ساخت و ساز کنید. نمیتوانید در میدان علم حرکت کنید. نمیتوانید. نمیتوانید. باورمان شده بود.
یکی از ابزارهای موثر دشمنان برای تسلط بر ملت ها همین تلقین نمیتوانید است که ملت ها مایوس شوند و بگویند ما نمیتوانیم کاری کنیم. با این ترفند 100 سال ملت ایران در میدانهای سیاسیت، علم، اقتصاد وهمه میدان های زندگی عقب افتاد.امام مطلب را برگرداند. ابزار تسلط ابرقدرت ها را از دست آنها گرفت و شجاعت را به مردم و تصمیم و اعتماد به نفس را به مردم برگرداند و ما ملت احساس کردیم می توانیم. حرکت کردیم و اقدام کردیم. لذا ملت ایران در همه میدان ها در این 30 وچند سال پیروز شده است.
باور به خدا و مردم و خود، محور همه تصمیم گیری ها و سیاست ها و اقدامات امام شد. در آغاز نهضت همین سه باور به امام قدرت داد. در دوران تبعید همینجور. وقتی آمد به ایران هم همین سه باور به امام این قدرت را داد که در آن شرایط وارد تهران شود. در حوادث بهمن 57 در فتنه های داخلی، در ایستادگی صریح در برابر نظم ظالمانه جهانی، در اعلام نه شرقی نه غربی، در جنگ تحمیلی و همه قضایای آن 10 سال پرحادثه زندگی امام، همین سه باور منشا تصمیم اقدام و تصمیم و سیاست های امام بود.
تا روزهای آخر زندگی، هیچ کس در حرف و عمل امام بزرگوار ما نشانی از افسردگی و تردید و خستگی و وادادگی و تسلیم طلبی نکرد. بسیاری از ماها و انقلابی های دنیا وقتی از دوران جوانی خارج شده و به پیری می رسند دچار تردید و محافظه کاری می زنند وگاهی حرف های اصلی خود را پس میگیرند. اما بیانیه های امام در سالهای آخر عمر، از سخنان سال 42 امام انقلابی تر و قوی تر و تند تر بود. پیر می شد اما دل او جوان و روح او زنده بود. این همان استقامتی است که در قرآن می فرماید.
* این سه باور امام را زنده و جوان نگهداشت. فکر امام و راه امام و طریقه امام را ماندگار و ثابت کرد برای این ملت. آنوقت همین سه باور به تدریج در مردم ما، جوانان و قشرهای گوناگون ما همگانی شد. امید و اعتماد به نفس و توکل به خدا پیدا شد و جای یاس و تاریک نمایی را گرفت. جای بدبینی را گرفت. مردم ایران روحیات خود را تغییر دادند. خدای متعال هم وضع آنها را تغییر داد.
* ملت ایران راه خود و حرکت و انگیزهای خود را اصلاح کرد، خدای متعال هم نصرت داد و پشتیبانی کرد. نتیجه آن شد که ایران وابسته تبدیل شد به ایران مستقل. جوانهای عزیز ما از وابستگی رژیم طاغوتی پهلوی که بدتر از رژیم مرتجع روسیاه قاجار بودند، از وابستگی اینها به انگلیس و آمریکا چیزهای زیادی است که باید بدانید. وابستگی اینها به حالت شرم آور رسیده بود. بعد از انقلاب یکی از دیپلمات های برجسته آمریکا این را گفت و نوشت که ما بودیم که به شاه میگفتیم به فلان چیز احتیاج دارید و به فلان چیز ندارید. آنها بودند که می گفتند نفت را این مقدار تولید کنید و بفروشید. به کی بفروشید و به کی نفروشید. اداره کشور با سیاست و نقشه آمریکا و پبش از آن با سیاست و نقشه انگلیس انجام می شد. کشو روابسته ایران تبدیل شد به ایران مستقل و سرافراز.
سران فاسد و خائن و پول پرست و غرق در شهوات و لذت های مادی و حیوانی بر این کشور حکمرانی میکردند. این تبدیل شد به نمایندگان مردم. در این 30 و چند سال بر این کشور کسانی فرمانروایی کردند و قدرت را در دست گرفتند که نماینده مردم بودند. با همه ضعف ها و با همه قوت ها که در اشخاص مختلف وجود داشت، این خصوصیت همه بود که نماینده مردم بودند و کسانی بودند که کیسه ای برای خود ندوخته بودند. البته یکی ضعیف تر و یکی قوی تر است.
آن سیاستمداران خبیث وابسته طماع پست فرودست در برابر دشمنان و خشمگین در مقابل مردم تبدیل شدند به نمایندگان مردم.
کشور عقب مانده ما از لحاظ علمی تبدیل شد به کشور پیشرفته علمی. ما قبل از انقلاب هیچ افتخار علمی در کشور نداشتیم. امروز دیگران درباره ما می گویند مراکز سنجش جهانی میگویند که رشد پیشرفت علمی ایران و شتاب علمی کشورمان، 11 برابر متوسط دنیاست. این چیز کمی است؟
مراکز سنجش علمی پیش بینی میکنند که تا چند سال دیگر تا سال 2017 ایران در رتبه چهارم علمی دنیا قرار میگیرد. این چیز کوچکی است؟ آن کشور قبل از انقلاب تبدیل شد به این. کشوری که برای یک جاده، بزرگراه، سد، کارخانه، باید دست دراز میکردیم به بیگانگان و مهندسان خارجی که برای ما اینها را درست کنند، هزاران کارخانه و صدها سد و پل و بزگراه را جوانان ملت بدون کمترین اعتنایی به بیگانگان ایجاد میکنند. امروز رشد علمی و فنی کشور و توانایی سازندگی در کشور به این نقطه در اوج رسیده. آیا شایسته است که اینها را نبینیم؟ در زمینه بهداشت و درمان برای جراحی اندکی پیچیده بیمار ما بایستی میرفت به بیمارستانهای اروپا سرگردان میشد تازه اگر پول داشت، اگر نداشت می مرد. امروز در کشورمان پیچیده ترین جراحی های بزرگ پیوند کبد و ریه و کارهای مهم دیگر انجام میگیرد. نه فقط در تهران بلکه در بسیاری از شهرهای دوردست. ملت ایران احتیاجی به بیگانگان ندارد در این زمینه و به استقلال رسیده در این زمینه بسیار مهم و حیاتی.
کشوری که بسیاری از نقاط این کشور فراموش شده بود. بنده در آن دوران پیش از انقلاب سفر زیاد میکردم به شهرستانهای مختلف و جاهای گوناگون. کمترین نگاهی به مناطق دوردست کشور نمیشد. امروز خدمات گوناگون در سرتاسر کشور گسترده است. در شهرهای دوردست و روستاها معنا ندارد که کسی بگوید فلان جا از نیروی برق یا زیرساخت های جاده و امثالهم محروم مانده. اینجور چیزی اگر آن روز نقطه ای برخوردار بود در دوردست، مایه تعجب بود. امروز عکسش مایه تعجب است. آنروز در کشور در جمعیت 30-35 میلیونی قبل از انقلاب، 150 هزار دانشجو بود امروز جمعیت 2 برابر ولی تعداد دانشجو 20-30 برابر شده است. کثرت دانشگاه و دانشجو و اساتید را شاهدیم. در هر شهر دور افتاده ای یکی دو تا و گاهی 10 دانشگاه هست. استانهایی در آن روز بود که تعداد دبیرستان به 10 نمی رسید امروز در همان استانها چند دانشگاه و گاهی چندین دانشگاه وجود دارد. این حرکت عظیم ملت ایران است به برکت انقلاب. با همت جوانان و مسئولان در طول این 30 و چند سال اتفاق افتاده است و اینها حوادث مهمی است. زیربناهای فراوان در این کشور ساخته شد به برکت انقلاب. هزاران کارخانه در این کشور احداث شد. کارخانه های مادر در این کشور به وجود آمد. محصولاتی که با منت باید ذره ذره از بیگانگان می خریدیم امروز به وفور در کشور تولید می شود. اینها را باید دید.. اینها همه به برکت همان 3 باوری است که امام در این ملت تزریق کرد و برانگیخت. باور به خدا، باور به مردم و باور به خود.
ما این حرف ها را نمیزنیم برای اینکه غرور کاذب به وجود بیاید. شاد بشویم که الحمدلله به پیروزی رسیدیم و تمام شد. نه ما هنوز خیلی راه پیش رو داریم. اگر خودمان را مقایسه کنیم با ایران دوران طاغوت این برجستگی ها به چشم میاید اما اگر با ایران اسلامی مطلوب مقایسه کنیم و کشوری که ایران برای ما خواسته و جامعه ای که در آن عزت دنیا و رفاه دنیا و ایمان و اخلاق و معنویت به حد وفور هست، راه طولانی در پیش داریم. من این عرایض را میکنم برای اینکه جوانان عزیز و ملت شجاع ما بدانند که ادامه این راه با همین سه باور میتوانند در پیش بگیرند و پیش بروند.
بدانید راه طولانی است اما شما توانا هستید و قدرت و امکان دارید و میتوانید این راه طولانی را تا رسیدن به قله ها، با توانایی کامل، با سرعت و شتاب لازم ادامه بدهید. این حرف ها برای این است که اگر دشمنان میخواهند در دل ما یاس بوجود آورند، بدانید که دشمنی میکنند. همه چیز برای ما نمایشگر امید است. نقشه راه هم در مقابل ماست. نقشه راه ما چیست؟ نقشه راه ما همان اصول امام بزرگوار ماست. آن اصولی که با تکیه بر آن توانست آن ملت عقب افتاده سرافکنده را به ملت پیشرو و سرافراز تبدیل کرد. در ادامه همین اصول به درد ما میخورد.
اصول امام اصول روشنی است و خوشبختانه بیانات و نوشته جانات امام هست. خلاصه آن در وصیت نامه جاودان امام منعکس است. ما مفید نمیدانیم که به اسم امام توسل کنیم اما اصول را فراموش کنیم. اسم و یاد امام به تنهایی کافی نیست. امام با اصول و مبانی اش و نقشه راهش برای ملت ایران یک موجود جاودانه است. نقشه راه در اختیار امام است و آن را به ما عرضه کرده است.
در سیاست داخلی اصول امام عبارت است از تکیه به رای مردم، تامین اتحاد ملت، مردمی بودن و غیراشرافی بودن حکمرانان و زمامداران، دلبسته بودن مسئولان به مصالح ملت. کار و تلاش همگانی برای پیشرفت کشور.
در سیاست خارجی اصول امام عبارتند از ایستادگی در مقابل سیاست های مداخله گر و سلطه طلب. برادری با ملت های مسلمان، ارتباط برابر با همه کشورها به جز کشورهایی که تیغ را بر روی ملت ایران کشیدند و دشمنی می کنند. مبارزه با صهیونیسم. مبارزه برای آزادی کشور فلسطین. کمک به مظلومین عالم و ایستادگی در برابر ظالمان.
وصیت امام در برابر چشم ماست و نوشته و بیانات امام در کتابهایشان موجود است.
در عرصه فرهنگ اصول امام: نفی فرهنگ اباحه گری غربی، نفی جمود و تحجر و نفی ریاکاری در تمسک به دین. دفاع قاطع از اخلاق و احکام اسلام. مبارزه با ترویج فحشا و فساد در جامعه.
در اقتصاد: تکیه به اقتصاد ملی، عدالت اقتصادی در تولید و توزیع. دفاع از طبقات محروم. مقابله با فرهنگ سرمایه داری و احترام به مالکیت. فرهنگ ظالمانه سرمایه داری را رد میکند اما احترام به سرمایه و مالکیت وکار را مورد تاکید قرار میدهد.
هضم نشدن در اقتصاد جهانی و استقلال در اقتصاد ملی جزو اصول امام در اقتصاد است.
اینها در فرمایشات امام واضح است. امام توقعش از مسئولان این بود که با اقتدار و مدیریت عاقلانه و مدبرانه این اصول را پیش ببرند. ملت ایران با همتش و با جوانانش با این نقشه راه، با ایمانی که در دل ملت ایران راسخ است، با یاد امامش، میتواند فاصله کنونی را با آن وضع مطلوب پر کند. ملت ایران میتواند پیش برود. ملت ایران میتواند با این توانایی ها و استعدادهایی که دارد و با این انسانهای برجسته ای که بحمدالله در کشور وجود دارند، میتواند راه طی شده ای را که تجربه سی و چند ساله انقلاب است با قدرت و همت جاذم تر و بیشتر ادامه دهد و انشاءالله به صورت الگوی حقیقی و واقعی برای ملت های مسلمان در بیاید.